ظهربارونی
سلام عزیزای دله مامان. ظهر بارونیتون بخیر و شادی. الهی که تنتون همیشه سالم و لبتون همیشه خندون باشه.حال که دارم براتون می نویسم شکر خدا دوتاتون خوابین، وای امیرعباس آتیشی هستی مامانم، صبحی که از ساعت 9 بیدار شدی تا الان که ساعت یک ونیمه که خوابیدی ، چه کارا که نکردی، پشتی ها رو انداختی ، گندمکاتو روی فرشا ریختی بعد از روش رد شدی وکلی کیف کردی. توی آشپزخونه با سیرها بازی کردی پوستشونو کندی ووو..... و خدارو شکر الان تو خواب نازی و اگه خدا بخواد من دارم نفس می کشم . هوا بارونیه و رعدوبرقه ترسناکی هم می زنه ، پنجره ی اتاق باز بود در خورد بهم و الان دیگه باز نمیشه ، بابایی هم دانشگاهه تا شش هم نمیاد وای وای وای معلوم نیست توی اتاق الان چه خبر ...
نویسنده :
وحیده
14:25